۱۳۹۲ آذر ۳, یکشنبه

داستان حسینقلی خان بختیاری / فرهنگ دهخدا

داستان حسینقلی خان بختیاری / فرهنگ دهخدا
رو راست و صادقانه بدون  سانسور صحبت کردن یک لر ساده بختیاری با حسین قلی بختیاری در صورتی که هیچ ساندیس خور گرد آوری شده در دیدار خامنه ای هر گز شهامت وصداقت مشابهی ندارد تا چنین گفتگویی با خامنه ای  داشته باشد.
 گویند حسینقلی خان بختیاری را ظلّ السّلطان، پسر ناصرالدّین شاه، حاکم اصفهان، به مهمانی به شهر آورد و بسیار تجلیل میکرد.  روزی حکمران با جمعی از مهمانان در تالار حکومتی نشسته بودند، لُری سر و پا برهنه وارد شد و سلام کرد.
 خان سر برداشت و خشمگین گفت، "برای چه به شهر آمده ای؟"
 گفت، "آمده ام تو را زیارت کنم." 
 خان گفت، "احمق، خر و گاو و گوسفند خود را رها کردی، چندین فرسخ به دیدن من آمدن چه ضرورت دارد؟"
 لُر گفت، "ای خان، خرم تویی، گاوم تویی، گوسفندم تویی."
 (خرنامه، تألیف بهروز جبّاری، ص102)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر